اگر کسی آنچه را که آن دو سال قرار بود به سرم بیاید برایم به تصویر میکشید، با اطمینان میگفتم از آن جان سالم به در نمیبرم. منظورم این نیست که باید کار شجاعانهای میکردم اما مجبور بودم تصمیمات دشواری بگیرم زیرا زندگی زناشوییام شکست خورده بود. در سالهای آخر زندگی مشترکمان همواره بین تعهداتم در نقش همسر، مسئولیتهایم به عنوان مادر و احساسات شخصیام در نقش زن در کشمکش بودم؛ هر کدام از اینها چه معنایی داشتند؟
نقش ما به عنوان همسر، مسئولیتمان به عنوان مادر و توجه به احساساتمان به عنوان یک زن؟ اینبار بشنویم تجربیات شخصی نویسندهای پرکار و نامآشنا، شیلا الیسن، را از زبان خودش و بیاموزیم که چگونه میتوان دشواریهای طلاق را پشت سر گذاشت...