درك ما از نحوهي پيدايش حيات و سير تحول موجودات زنده بيش از هر چيز تحت تأثير دو نظريهي علمي است: تكامل از راه انتخاب طبيعي و ژنتيك. وقتي طبيعتشناس انگليسي، چارلز داروين، در سال 1859 براي نخستينبار انديشههاي خود را در كتاب منشأ گونهها مطرح كرد، با مقاومتهاي فراواني هم در جامعهي علمي و هم ميان عموم مردم روبهرو شد. چند سال بعد، وقتي راهبي ناشناس، گرگور مندل، نتايج آزمايشهاي خود را منتشر كرد نيز جهان علم اهميت يافتههاي او را در تأسيس آنچه بعدتر علم ژنتيك ناميده شد درنيافت.
جان اسكاتني در كتاب درآمدي تاريخي به نظريهي تكامل آنچه را اين دو مرد بزرگ كشف كردند توضيح ميدهد. او داستان پيشرفتهاي شگفتانگيز در اين حوزه را، كه در نهايت به گشودن راز ژنوم انسان ختم شد، گامبهگام پي ميگيرد. در اين داستان شاهديم كه چگونه بشر كار را با اين تصور كه فسيل دايناسورها مربوط به استخوان غولهاي افسانهاي است آغاز كرد و با تكميل تدريجي شواهد، توانست رشتهي حيات را از ميكروارگانيسمهاي تكسلولي به نخستيهايي مانند خودش دنبال كند. كالبدشناسي، طبقهبندي، شيمي، زمينشناسي، باستانشناسي، و جنينشناسي همگي در تكميل اين داستان شگفتانگيز نقش داشتهاند.
درآمدي تاريخي به نظريهي تكامل براي همهي خوانندگاني كه دربارهي جهاني كه در آن زندگي ميكنيم كنجكاوند جذاب خواهد بود، و به آنان نشان ميدهد نظريهي تكامل چگونه درك ما را از خود و جايگاهمان در جهان تغيير داده است.