رن گرینراک و رز والهارت، ملکههای دوقلو، سرانجام تاجهای سلطنت ایانا را بر سر گذاشتهاند. اما همه مردم ایانا از سلطنت ساحران خشنود نیستند. رز در تلاش برای جلب حمایت مردم، راهی سفر به دور کشور میشود. در این میان، آشنایی با یک غریبه او را به سمت پادشاهی آفتاب میکشاند. راه رسیدن به پادشاهی گمشده و افسانهای بسیار سخت و خطرناک است، اما رز درمییابد که آزمون اصلی او مسئله خیانت و وفاداری کسانی است که از همه به او نزدیکتر هستند و رازهایی که افشا شدنشان او را در موقعیت دشواری قرار میدهد. از سوی دیگر، رن که برای نجات مادربزرگشان از اسارت پادشاه خونخوار گورا راهی سرزمین سرد و یخزده شمالی شده است، درمییابد که آزادی مادربزرگش با بهایی بسیار سنگین همراه است. رن برای انجام آنچه پادشاه آلریک از او میخواهد، به جادویی باستانی و ممنوعه رو میآورد. جادویی که پیامدهای استفاده از آن بسیار گستردهتر از چیزی است که در ابتدا به نظر میآید. همچنان که نفرینی شوم و تاریک بر جهان سایه میاندازد، خواهران دوقلو میبایست یکبار دیگر برای نجات زندگی خودشان و نیز تاج و تخت ایانا با جان و دل بجنگند. یخ را بشکن تا نفرین بشکند. یکی از دوقلوها باید بمیرد تا دیگری زنده بماند...