ما كارآفرينان براي تغيير اوضاع، طبق قوانين خود زندگي كردن و از همه مهمتر، خلق چيزهاي جديد آفريده شدهايم. مهمترين نبوغ ما به قسمت آفرينش مربوط ميشود.
به همين دليل محصول استيو جابز با پيشبيني عالي در بازار جا ميافتد. ما بيشتر به مسائل مربوط به تجارت اهميت ميدهيم تا به جام قهرماني و اغلب وقتي رقابت قهرماني كيكاستارتر1 پيش ميآيد بيشتر گيج ميشويم. ما نبوغ را در عمل ميبينيم. من حين تماشاي فيلم «پيش از فرا رسيدن شب» به همه اينها فكر كردم، فيلم باشكوهي كه براساس كتاب عالي رونالد آدناس ساخته شده بود، نابغهاي كه موهبتهاي يك نفر ديگر را به نمايش گذاشت. وقتي به اين گونه كتابها يا فيلمها بر ميخوريد كاري از شما ساخته نيست، جز اينكه چيزي شگفتانگيز بيافرينيد. چيزي كه تفاوت ايجاد كند. خواهيد ديد كه كتاب به سه بخش تقسيم شده است: بخش اول نگاهي دارد به چگونگي رسيدن ما به موقعيت كنوني! اينكه چطور همگرايي باورها و قياسهاي انتقادآميز منفي و تفكر گلّهاي هوشياري ما را مسموم كرد و اجازه داد ميانهرو شويم. بخش دوم برخي از پيشرفتهاي بزرگ و وابسته به تحولات عظيم را كه در دهۀ آينده با آن روبهرو خواهيم شد، كشف ميكند. ما مكاني خاص را انتخاب كرده، آينده را پيشبيني نموده و چالشهاي موجود آن را شناسايي ميكنيم تا بزرگترين فرصتها براي ما آشكار شوند. در بخش سوم مجموعهاي متشكل از ايدههاي بيداركننده فكري ارائه ميشود كه شما را مجبور ميكند به تفكر خود بينديشيد. هر بخش را در لحظهاي كه به آن نياز داشتيد مطالعه كنيد. اما بدانيد كه در هر سه بخش يك نكته مشترك وجود دارد: اين حقيقت كه چگونه بينديشيم تا كارآفريني موفق شويم؟