���������� ������������������
- 20,000 تومان
- با تخفیف: 20,000 تومان
- 35,000 تومان
- با تخفیف: 35,000 تومان
- 52,000 تومان
- با تخفیف: 52,000 تومان
- 65,000 تومان
- با تخفیف: 65,000 تومان
- 38,000 تومان
- با تخفیف: 38,000 تومان
- 50,000 تومان
- با تخفیف: 50,000 تومان
- 75,000 تومان
- با تخفیف: 75,000 تومان
مودیانو در آخرین رمانش، جوهر نامرئی، از نو، موضوعی را دستمایه داستان میکند که ویژه خود اوست: همانا یادآوری خاطرات و سیال بودن هویت. خاطراتی که جسته گریخته به یاد میآوریم، چندان قابل اتکا نیستند و هویت آدمیان گریزپاست و رنگ به رنگ میشود. مودیانو تن به وسوسههای گذشته میدهد تا قصهای برسازد که گرچه در نگاه نخست آشنا به نظر میآید، بیاندازه متفاوت است. در جوهر نامرئی، ژان ایبن، کاراگاه خصوصی جوان، به مأموریت پیدا کردن دختری گمشده فرستاده میشود. کندوکاوش به تمامی بیثمر میماند. سی سال بعد، ژان جستجو را، این بار برای خود، از سر میگیرد، به محلهای گذشته میرود، شاهدان ماجرا را ردیابی میکند؛ گویی نیرویی ناشناخته او را به سوی خود میکشد، و به یکباره حقیقت را به تمامی کشف میکند، برهنه و تکاندهنده.
وقتی کتابهای مودیانو، برنده نوبل ادبیات را میخوانید، احساس میکنید نویسنده خوابهایش را برایتان باز میگوید. رمان خاطرات خفته آخرین اثر مودیانو بیش از باقی آثارش از این ویژگی برخوردار است. در این رمان موجز و کمنظیر مودیانو به بازخوانی و یادآوری خاطرات دهه بیست زندگیاش میپردازد. خاطرات جوانی گریزپا و تشنه دانستن که در خیابانها و کافههای پاریس سرگردان حقیقت است. در رمان خاطرات خفته با متنی پرآشوب و بدیع روبهرو هستید، از همان جملههای اول همراه با دلهره وسوسه میشوید که مودیانو را در سفرش به درون خود و به گذشته گام به گام دنبال کنید، همانا سفری در دل خطرها، سرخوشیها، دلبستنها، گریختنها و نیز فراموشی. اینچنین است که مودیانو شما را به دنیای سیاه و سفید خاطراتی میبرد که واقعیت را برهنه و بسنده اما با سایهروشنهایی ملایم به نقش میکشند.
سرمای زمستان. سوناتی در کنج آتش شومینه. قطره اشکی که بر گونه زنی جوان جاری میشود. دو دختر بچه که به خواب رفتهاند. مردی که در سکوت شبی بیماه خود را فرو میریزد، راز میگشاید و زندگی.
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد مجموعه داستانی است که بلافاصله پس از انتشار به موفقیت بزرگ در دنیای ادبیات دست یافت. داستانها هم خارقالعادهاند، هم گزنده و در عین حال غمانگیز، جذاب و تا اندازهای غیرمعمول.
در هر داستان، عشق همچون زندگی موضوع اساسی است، عشقی که هم دلانگیز و اسرارآمیز است و هم دردآور و صدمهزننده...
میلان کوندرا در «جشن بیمعنایی»، زیر نوری روشنکنندهتر، به مهمترین مسائل دنیا و بشریت میپردازد، بی آنکه حتی جملهای جدی به کار برد، گویی شیفتهی واقعیتهای دنیای معاصر است، اما از واقعگرایی دوری میجوید. کسانی که کتابهای قبلی کوندرا را خواندهاند، میدانند که میل به نگاشتن رمانی که «غیر جدی» بودن عنصری جداییناپذیر از پیکره آن باشد، دور از انتظار نبود. در بسیاری از فصلهای رمان «جاودانگی»، گوته و همینگوی با هم گردش میکنند، گفتگو میکنند و خوش میگذرانند. پس از آن، در رمان «آهستگی»، ورا، همسر نویسنده، به شوهرش میگوید:«بارها به من گفتهای دوست داری یک روز رمانی بنویسی که هیچ کلمه جدیای در آن نباشد... از همین حالا به تو میگویم که احتیاط کن، دشمنانت در کمین آن روز نشستهاند.» کوندرا اما، احتیاط نمیکند و در «جشن بیمعنایی» به رویای زیباشناختانه دیرینش به تمامی جان میدهد، رمانی که خلاصه شگفتآوری از تمامی آثار اوست. خلاصهای عجیب و خندهدار با خاتمهای خندهدارتر، پس میخندیم، همانا به دورهای که در آن زندگی میکنیم، عصری که به کمدی شبیه است. چون استعداد شوخطبعیاش را به تمامی از کف داده است. چه چیز دیگری میتوان درباره «جشن بیمعنایی» گفت؟ هیچ، کتاب را در دست بگیرید و بخوانید!
‹‹گریز دلپذیر››، آخرین اثر گاوالدا، رمانی کم حجم اما بسیار گیرا است. سفر شادمان چهار خواهر و برادر به دنیای کودکیشان تا چند ساعتی،زندگی روزمره و رنجهای خود را فراموش کنند، تا شاید دوباره آن آرامش و دلخوشی را که زندگیشان در نقش آدمهای بالغ و بزرگسال از آنها ربوده، بازیابند.
...«چیزی شبیه یک روز مرخصی اضافی حین خدمت، کمی مهلت، فاصله بین دو پرانتز، یک لحظه لطافت. چند ساعتی که از دیگران ربوده بودیم...››
...‹‹زندگی هنوز چند روز مرخصی برایمان اندوخته بود؟ و نیز چند تا دماغ سوخته؟ چند تا دلخوشی کوچک؟ کی همدیگر را از دست میدادیم و رشتهها چگونه میگسستند؟››
سرمای زمستانیء سوناتی در کنج آتش شومینهء قطره اشکی که بر گونه زنی جوان جاری میشود. دو دختربچه که به خواب رفتهاند. مردی که در سکوت شبی بیماه خود را فرو میریزد راز میگشاید. و زندگی.
چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
«حق اشتباه»ء ترکیب بسیار کوچکی از واژههاء بخش کوچکی از یک جملهء اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد؟ چه کسی جز خودت؟