عادت چيست؟ عادات ما را به ماشين بدل مي كنند يا دست وبال مان را مي گشايند تا كارهاي خلاقانهتر بكنيم؟ چرا اسپينوزا، نيچه، كيركگور، پروست و برگسون همگي عادت را به نقد مي كشند؟ آيا عادت را نعمت بدانيم يا لعنت؟ مي توان گفت عادت در آن واحد هم نعمت است هم لعنت. از اين نظر، به مفهوم يوناني فارماكون تنه مي زند كه دارويي است هم زهر و هم ترياق. ژاك دريدا از ايده فارماكون براي توضيح دو وجهي بودن نوشتار استفاده كرده، اما در مبحث عادت حتي از اين هم بجا تر مي نشيند؛ زيرا خصوصيات آرام بخش و مدهوشگر آن مي تواند تنه به تنه وسواس و اعتياد پيش برود. تعريف دريدا از نوشتار در مقالهاش با عنوان «دواخانه افلاطون» را مي توان بي كم و كاست روي عادت نيز پياده كرد: «تكرار بدون آگاهي».