بهم گفت: «تا حالا شكار رفتي؟» گفتم: «نه» گفت: «من قبلا ميرفتم، ولي ديگه نميرم، آخرين باري كه شكار رفتم، شكار گوزن بود، خيلي گشتم يه گوزن پيدا كردم. من بهش شليك كردم، درست زدم به پاش، وقتي رسيدم بالاي سرش هنوز جون داشت، نفس ميكشيد و با چشمهاش التماس ميكرد، زيباييش مسخم كرده بود، حس كردم كه ميتونه دوست خوبي واسهم باشه، ميتونستم نزديك خونه يه جاي دنج واسهش درست كنم. اما خوب كه فكر كردم فهميدم كه اينجوري اون گوزن واسه هميشه لنگ ميزنه و و هر وقت من رو ببينه ياد بلايي ميافته كه سرش آوردم، از نگاهش فهميدم بزرگترين لطفي كه ميتونم در حقش بكنم اينه كه يه گلوله صاف تو قلبش شليك كنم.» بعدش گفت: «تو هيچوقت نميتوني با كسي كه بدجور زخيمش كردي دوست باشي.»
زبان
|
فارسي
|
نويسنده
|
روزبه معين
|
سال چاپ
|
1399
|
نوبت چاپ
|
79
|
نوبت ويرايش
|
1
|
تعداد صفحات
|
220
|
قطع
|
رقعي
|
ابعاد
|
13.9 * 1.4 * 20.6
|
نوع جلد
|
شوميز
|
وزن
|
203
|
از:
مهمان
عالیهه.............
از:
مهمان
عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو تو یه کافه شلوغ می مونه!
اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی، باید چشمهات را ببندی و از همه صداها بگذری و نشنویشون، بقیه صداها واست آزار دهنده میشه، صدا پچ پچ مردم، صدا خنده ها، گریه ها، صدا به هم خوردن فنجان ها، حتی صدای باد...
تو واسم اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم!
از متن كتاب، عااالي بود
از:
مریم
یکی از بدترین کتاب هایی که خواندم ..متوجه شدم که هر کتابی پر فروش میشه الزاما کتاب خوبی نیست ..
از:
مهمان
.
این رو فهمیدم که مردهای هنرمند نه ریش و سبیل متفاوتی دارن، نه اخلاق عجیبی و نه سعی می کنن حرف های گنده بزنن. اتفاقا بیشترشون آدم های ساده ای هستن و دست های زمختی هم دارن.
چیزی که یه مرد رو تبدیل به یک هنرمند می کنه دوست داشتن واقعی یک زنه.
به نطر من عشق بزرگترین اثر هنری هست که یه هنرمند می تونه خلق کنه!
کتابش عالیه اما بیشتر از کتاب من شخصیت آقای معین رو تحسین میکنم از این که با تمام نیش و کنایه های بعضی ها به کارشون ادامه دادن و همچین اثری رو خلق کردن
خداقوت👏👏
از:
مهمان
فوق العادست... از قلم نویسنده گرفته تا شخصیت پردازی و ماجرای داستان و روندش...
از بهترین هایی که هرکسی ممکنه بخونه....
از:
kimia.minaeifard@gmail.com
از بهترین هاست...
شخصیت پردازی که فوق العاده است و ماجرا عالی...
خلق چنین داستانی و این میزان فروش با شرایط امروز نویسنده ها واقعا کار سخت و بزرگی بوده و هست...
از:
مهمان
با عرض سلام و خسته نباشی خدمت شما و دوستان گرامی
امیدوارم حالتون خوب باشه.
در کل کتاب بدی نبود .امتحانش کنید.
از:
مهمان
این کتاب ماجرای یک نویسنده به نام آرمان روزبه و یک دختر روزنامه نگار است. كتاب با خاطرات كودكي آرمان شروع ميشود. دختري كه هر روز براي آموزش پيانو نزد پيرزن همسايه آنها ميآيد. در واقع، آرمان عاشق دختري ميشود كه 15 سال از خودش بزرگتر است. آرمان هر روز نتهاي پيانوي پيرزن را دستكاري ميكند تا آموزش پيانو، مدت زمان بيشتري طول بكشد.20 سال بعد آرمان به يك كنسرت ميروز كه اتفاقا كنسرت عشق كودكي اش است پيانو را مينوازد درست با همان نتهاي پيانوي دستكاري شده، اسم آهنگ را هم وقتي پسربچه عاشق ميشود گذاشته بود، آرمان دلش ميخواهد پيش برود و اعتراف كند كه آن پسربچه خودش است.
از:
مهمان
عالی عالی و توصیفهای کامل و به جا❤️
از:
Sadegh2023@gmail.com
عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو تو یه کافه شلوغ می مونه!
اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی، باید چشمهات را ببندی و از همه صداها بگذری و نشنویشون، بقیه صداها واست آزار دهنده میشه، صدا پچ پچ مردم، صدا خنده ها، گریه ها، صدا به هم خوردن فنجان ها، حتی صدای باد...
تو واسم اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم!