وقتي به چيزي اعتقاد داريد.، فرمان بيچون و چرايي به مغز خود صادر ميكنيد تا واكنشي معين نشان دهد. به عنوان مثال، ممكن است كسي از شما قدري نمك خواسته باشد و شما در حالي كه به آشپزخانه ميرفتهايد با خود فكر كردهايد: «من كه جاي نمكدان را نميدانيم.» بعد چند قفسه را گشتهايد و سرانجام گفتهايد: «نميتوانم نمكدان را پيدا كنم.» آنگاه آن كس با اطمينان قدم به داخل آشپزخانه گذاشته و در كنارتان ايستاده است. بعد به چيزي كه درست در جلو چشمتان بوده اشاره كرده و گفته است: «اين چيست؟»
و شما آن وقت متوجه نمكدان شدهايد! آيا نمكدان، از اول در آنجا بوده است؟ پس چرا آن را نديده بوديد؟ علتش اين است كه اصلا به وجود نمكدان در آنجا عقيده نداشتيد.
به محض اين كه عقيدهاي را بپذيريم، آن عقيده فرمانرواي اعصاب ما ميشود و نيروي پيدا مي كند كه ميتواند قابليتهاي حال و آتي ما را افزايش دهد يا به نابودي كشاند.
زبان
|
فارسي
|
نويسنده
|
سعيد گلمحمدي
|
نوبت چاپ
|
1
|
نوبت ويرايش
|
1
|
تعداد صفحات
|
232
|
قطع
|
رقعي
|
ابعاد
|
14.2 * 1 * 21
|
وزن
|
261
|